سیدامیرعباسسیدامیرعباس، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره

سیدامیرعباس مامان

93.03.30

سلام یک عکس از سقف اتاق امیرعباس گذاشتم. یک عکس هم ازموزیکال تختش و یک جفت پاپوش خوشگل که قبلا گفته بودم خاله الناز و خاله رویا زحمت کشیدن برای امیرعباس خریدن بازم ممنونم. ...
30 خرداد 1393

93.03.27

سلام پسر قشنگم دیروز دوشنبه بود و باز چک آپ هفتگی. خداروشکر دیروز خانم دکتر به نوارقلب جنین گرفتن رضایت داد و گفت اگر خوب بود سونوگرافی لازم نیست. که الحمدالله خوب هم بود. موقع نوارقلب گرفتن توی اون بیست دقیقه باید حداقل سه بار حرکت کنی. ده دقیقه ای گذشت اما خبری از حرکت کردن تو نبود. البته میدونستم چرا؟ چون اونجا سرد بود و هرموقع دل مامانی سرد باشه تو یخ میکنی و حرکت نمیکنی. شروع کردم به قربون صدقه رفتن که پسر گلم الان وقت خوابیدن نیست ها مامانی رو ضایع نکن باید تکون بخوری وگرنه دوباره مجبور میشم برم سونوگرافی... فدات بشم انقدر حرف گوش کن هستی. وقتی میخوای حرکت بکنی اولش یکطرف پهلوم شروع میکنی به لرزیدن بعد هم یه حرکت جانانه  تا آخرش فکر...
27 خرداد 1393

[عنوان ندارد]

امشب شب میلاد امام زمان علیه السلام هست به همه شیعیان ایشان تبریک میگم و امیدوارم تا قبل از اینکه امسال تموم بشه با ظهورشون چشم همه مارو روشن کنن. دیروز جشن بودم خاله نسرین دعوت کرده بود با اون خاله نسرین و خاله مهناز و دوست خاله نسرین رفته بودیم. همش دعا میکردم انشاالله آقای مهربونمون بیان تا تورو به ایشون بسپرم تا خیالم از همه چیز راحت باشه اماحالا هم تورو به جد مهربونت میسپرم. ...
22 خرداد 1393

93.03.22

سلام پسر قشنگم چندروز پیش برات نوشتم اما ظاهرا اینترنت خراب بوده و ثبت نشده حالا مجبورم دوباره بنویسم. دوشنبه این هفته صبح رفتم محل کارم برای تحویل کارهام و خداحافظی برای اینکه بمونم خونه و بیشتر مراقب خودم و تو باشم. ساعت ده و نیم راهی بیمارستان میلاد شدم برای جک آپ هفتگی ازاین به بعد باید هرهفته برم. نوبت گرفتم مثل هرهفته و بعد دکتر... بابایی اومد رفت شیر برام گرفت خوردم و رفتم برای نوارقلب چنین خداروشکر همه چیز خوب بود بعد رفتیم دوباره سونوگرافی کردیم مثل هفته گذشته. از دکتر پرسیدم میشه قد و وزن تورو بهم بگه گفت نمیتونم قدش رو بگم اما وزنش 2900 ... باریکلا تا الان 100 گرم از داداشی جلو هستی. صدای قلب کوچولوت رو هم شنیدم. حال روحی ماما...
22 خرداد 1393

[عنوان ندارد]

ماه میلاد سه پرچم دار عشق دلبر و دلداده و دلدار عشق ماه میلاد سه ماه عالمین سید سجاد و عباس و حسین(ع) ****************************** سه نور آمد به عالم پر ز احساس معطر هر سه از عطر گل یاس سه نور تابناک آسمانی حسین بن علی ، سجاد و عباس ******************************* شعبان شد و پیک عشق از راه آمد عطر نفس بقیه الله آمد با جلوه سجاد و ابوالفضل و حسین یک ماه و سه خورشید در این ماه آمد ...
16 خرداد 1393

93.03.16

سلام پسر قشنگم ساعت نزدیک 3 نصفه شبه و مامانی مثل خیلی از شبهای دیگه خوابش نمیبره و بیداره دیروز یعنی 5 شنبه بعد از اومدن از خونه خاله نسرین (برای کارهای جشن نیمه شعبان رفته بودم خاله اعظم هم اومده بود) توی راه از پنجشنبه بازار برات یه جفت کتونی کوچولوی مشکی با بندهای زرد خریدیم. دو هفته پیش هم از جمعه بازار برات یه سرهمی که جوراب داشت به اصرار بابایی خریدیم که وقتی از بیمارستان برگشتیم انشاالله تنت کنیم. حتما خیلی ناز میشی. تقریبا هرجا که میریم گشتی بزنیم برای تو یه چیز کوچولو هم شده میخریم. مبارکت باشه. الانم داری تکون میخوری. انگار توام خوابت نمیاد؟ یا شایدم میخوای به مامانی بگی توام بیداری که تنها نباشه؟ به خدا میسپارمت گل قشنگم. ...
16 خرداد 1393

93.03.13

سلام پسر قشنگمدیروز طبق معمول دوشنبه ها برای چک آپ صبح با بابامحمدرضا رفتیم بیمارستان میلاد. شماره دکتر غدد گرفتیم و بابایی رفت سرکار و من موندم تا نوبتم بشه. خداروشکر دکتر دهناد گفتن که نیازی به زدن انسولین نیست و فعلا میتونم فقط با رژیم غذایی قندم رو کنترل کنم.بعد رفتم بالا از 12 تا نزدیکهای 1 تو نوبت برای دکتر همایونفر بودم. بعدم جلسه آخر کلاس شیردهی رو رفتم.بعدم پیش دکتر همایونفر. خانم دکتر هم گفتن که قندم رو کنترل کنم. اما باید از هفته دیگه هرهفته بیام و هرهفته باید ضربان قلب کوچولوی تو و خودت توسط سونوگرافی کنترل بشی.رفتم سونوگرافی تا ساعت 6 هم اونجا بودیم. پوست من و بابایی کنده شده بود. از خستگی داشتم میمیردم. پاهام جوری ورم کرده بود ک...
13 خرداد 1393